PIKL

نمی دانم با خوابهایم چه کنم؟!

روزهای تاکسیدرمی شده

Siavash Zamiran. بادی که از دستگاه تهویه ی هوا می وزد همچنان سرد است و دستمال کاغذی روی میز را با خود جابجا می کند. … نمی دانم باید با بی خوابی های شبانه ام چه کار کنم. … همه ی این کابوسی ها به صورت دنباله دار و به نوبت وارد خواب هایم می شوند. بگذارید …


مهدی اخوان ثالث – آنگاه پس از تندر – شعر نو

نمی دانی چه شبهایی سحر کردم بی آنکه یکدم مهربان باشند با … از روشنا گلگشت رؤیایی در خوابهای من … آنگه تسلی می دهم خود را که این خواب و خیالی بود اما من گر بیارامم


قلمرو: شماره ۱

خوابهایی می بینیم که کابوسی در آنها تسلط دارد. خواب می بینیم پرواز می کنم و به سیم های تیرهای برق گیر می کنیم. نمی دانم اسم اینها نوستالژی است یا نه. نمی دانم کوچه بچگیام ارباب فرامرز در سراسیاب دولاب، جایی که با بابک بیات والیبال بازی می …


سیاه فقط یک رنگ نیست

خواب هایم خلاص شوم. … هرثانیه باغم را جلوی چشمم می آورد و بوی انگور سوخته را در دماغم می پیچاند. … که با زغال کشیده شده اند و هیچ وقت، فکرش را هم نمی کردم، دلیل خاصی داشته باشند. … نمی دانم بهادر چطور تا حالا هرروزش را در این باغ سوخته سر می کرده.


به قرآن دلتنگی دارد خفه ام می کند. – ترنم خیال

دست‌های باد دیگر با من مهربان نیستند وقتی تو نیستی… تو که نیستی …. و با لبخند ِ پوچی به نشانه ی تاييد سر تکان می دهم …. پس چرا چراغ خواب هایم را خاموش کنم؟


دنبالم نگرد ؛ من خودم گم شده ام ! | شعر

شعر و باران و هر چه نا ممکن، در نگاه تو شکل می گیرد. من تو را عاشقانه می میرم، تو ….. می دانم که می مانی پس لااقل باران را بهانه کن، دارد باران می بارد می گویند من آدم خوبی نبوده ام …. چه خوابهای خوشی بود؛ با تو پر بزنم کنار تو ، به دل تو، …


قیصر امین‌پور – دفتر سیاه

هزار و سیصد و چندین و چندانم؟ نمی دانم نمی دانم بگو عشق تو از جانم چه می خواهد؟ چه می خواهد بگو عشق تو از … شب و روز عمر من! در خوابهاي كودكي ام ديده ام تو را … چه کنم ؟ چون نمی توانستم مگر این چند روزه در یابم چله تا در نرفته از شستم تو به فکر منی همیشه …


تابستان ۶۵

… توی ذهنم چرخ می زد، اما انگار هنوز نمی دانستم چطور باید پیاده اش کنم و خلاصی شوم. … می آمدند مثل بختک می چسبیدند به ذهنم و همه ی لحظه ها و حتی خواب هایم را هم فتح می …


Inja Baran Nemibarad

چه گفت را نمی دانم، اما خوب می دانم که صدایش فراز و فرود نداشت. … نمی خواستم هرگز با باران خداحافظی کنم، خوش داشتم بماند، بماند تا تمام شهر را با او دوباره از … شقایق، توی خواب هایم، حتی توی لیوان آن آب زییوی کیسه ای که حالا عطر و طعمی هم برای خودش …


سید علی صالحی – من و هزار توهای ذهنم

نمی‌دانم چرا نمی‌دانم از کِی اما خیلی وقت است دیگر از تاریکی نمی‌ترسم. برچسب‌ها: سید علی صالحی. نوشته شده توسط میم. …. نگاه کن آن سوی پُل کليددارِ صندوق صدقات با کاميونِ سنگينِ ثروت‌اش می‌گذرد من دارم می‌ميرم . …. ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺴﯽ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏﻫﺎﯼ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻭ


غزل معاصر – قیصر امین پور Showing 1-31 of 31 – Goodreads

گفتگوی غنچه و گل از درون با غچه باز هم به گوش می رسد تو چه فکر … خوابهايم پر ز ديو و غول بود نيت من در …. چه کنم ؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم ؟ عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم ؟ گفته بودم … اما نمی دانم چرا این روزها از دوستان و …


مرز بین خواب و بیداری کجاست؟ – ویرگول

در تلاشم که حرکت کنم و هی با خود می‌گویم کاش یک نفر من را بزند که بتوانم تکان … اگر تجربه‌ی خواب‌های عجیب غریب دارید بنویسید برام و درباره‌ی مرز بین خواب و …


…چه بگویم ؟ وقتی نمی دانم چه باید گفت

وقتی نمی دانم چه باید گفت آیا او انسان نمی داند که خداوند او را می بیند؟ … پس بیایید با هم سعی کنیم دیگه از کسی متنفر نباشیم. من که از حالا همین …


چه خواب‌هایی تعبیر می‌شود؟ – YJC

برخی خواب‌ها انسان را مدت‌ها به فکر فرو می‌برند و شاید تا ماه‌ها در ذهن انسان بماند. … از اذان صبح بسیار مفید است و ظاهرا خواب‌هایی که در آن لحظه مشاهده می‌شود، تعبیر …. نمی دانستم کمکش کنم يابرم ولی دلم پیش دختر بود یک دفه بیدار شدم.


دنیای عجیبی است! – خبرآنلاین

نمی دانم کجا، اما بی شک در فاصله میان یک از خواب پریدن با صدای زنگ ساعت … در خواب هایم نمانده می دانم، که اگر خواب مانده بود با یک جمله انرژی بخش، با یک فال حافظ صبحگاهی یا شعری به زیبایی حافظ و مولانا از خواب بیدارش می کردم.


به یاد تو و برای تو…

به خوابهای آشفته شبانه قناعت کرده ست… نگران نباش … حضورت را بیشتر از همیشه در کنار خودم احساس می کردم… گویی کنارم … من باور نمي كنم كه تو رفته اي… ياد تو …. نميدانم… شايد آرزوهايي كه يادم دادي را توي جيب هايم بريزم و هر روز مرور كنم… شايد هم …


شب نشینی با خدا

شب نشینی با خدا تو هر شام مهتاب به یادت شکستم. … می دانم آری نیستی اما نمی دانم. بیهوده می … با خوابهای برباد رفته! … سکوت بیمارستان ِ بیداری را رعایت نمی کنم!


خود نمی دانم کجارفتم به خواب… – مسافرسرنوشت

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب /از چه بیدارم نکردی آفتاب؟ خنجری بر قلب … بعد از این با بی کسی خومی کنم / هرچه در دل داشتم رو می کنم نیستم از مردم …


سید علی صالحی – بهترین اشعار برای تو که نیستی

من فکر می کنم در غیاب تو. همه ی خانه های جهان خالی … وقتی که تو نیستی. من نمی دانم برای گم و گور شدن (!) … حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر …


نمی دانم چی کار کنم ، چرا فاطمه؟ با متین چه کنم ؟ فردا صبح که …

نمی دانم چی کار کنم ، چرا فاطمه؟ با متین چه کنم ؟ … تعدادی از زندانی ها می گویند مدتهاست که خوابهایشان را به یاد نمی آورند و برخی دیگر هم ترجیح می …


در انتهای کوچه باغ زندگی

هر چه خواب آور و آرام بخش هم به خوردش می دهم افاقه ای به حالشان نمی کند ! دیازپام ، کدئین … اما امروز که به زندگی ام نگاه می کنم می بینم پر از خاطره هایی شده که فقط حسرتشان. بر دلم داغ می …. چون خیلی وقت است که تو مهمان همیشگی خوابهایم شدی ! دوست دارم …


بچه های نیمه شب

واقعاً نمیتواند از فکرهای آنها سر در بیاورد و گیج می شود، حتی شبها هم نمی شود راحت … در خوابهایی که ماریا می بیند رازی هست، اما از آنجا که در جلو ذهنش نیست مفهومش را نمی … که خواب می بیند و من که خوابش را نگاه می کنم) می فهمیم که خودجوزف است، و او با … آن دامن میزد و با اعتراف دردناکی به شرح این اولین روزهای زندگی تازه ام پایان می دهم: …


تنیده در هزارتوی زمان

«وقت تمام شد، لطفا مداد و خود کارها را کنار بگذارید و تا جمع شدن کامل برگه ها سر جای خودتان بمانید.» آنا لرزید و … آن سر بالا کرد و به زن ممتحن نگاه کرد، (نمی دانم تحویل بدهم یا نه . )) زن لحظه … صدایش کردم. … تجربه هایم، خاطراتم، خواب هایم همه ترکیبی از …


چشمانم را گوش کن، زبانِ من کور است! | بلاگرا

یکسال؟ نمی‌دانم. این روزها حساب زمان و مکان که هیچ، فرق خواب و بیداری هم از دستم دررفته است. شمار خواب‌های پریشانم از یکبار در هفته به هرشب افزایش پیدا کرده است.


وقتی نمی‌دانم با دستانم چه کنم – ناهید عبدی | نگاهی دیگر به …

نمی‌دانستم با دستانم چه کنم. چگونه بر روی صحنه بایستم. به صدایم تسلطی نداشتم. نمی‌دانی چقدر وحشتناک است که انسان حس کند بسیار بد بازی …


گزیده اشعار

او آن (( نمی دانی و می دانی )) ست او لحظه فرار … با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی من طایر پر …. ندانستم ، نمی دانم چه حالی بود؟ پس از یک ….. در خوابهای من این آبهای …


برچسب‌ها:, , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , , ,

فروشگاه مارکت سنتر